شرط دوم، بی نیازی و عدم احساس تنهایی می باشد. زیرا اگر فردی از روی احساس تنهایی با شما ارتباط برقرار کند، روزی که سرش شلوغ شود، این ارتباط را با بی رحمی تمام، سنگسار و اعدام می کند.
شرط سوم داشتن انگیزهء غیر نفسانی، خرافی و مادی و مجازی است. زیرا اگر کسی شما را به خاطر شرایط و موقعیتتان دوست داشته باشد، به محض دستیابی به آن، شما را خوار و ذلیل خواهد کرد. چنین دوستانی، خود شما را دوست ندارند، بلکه شیرینی اطراف شما را می پسندند، از شیرینی اطراف شما و از اضافه های سفرهء غنی شما، آدرنالین ترشح می کنند!
شرط چهارم عدم خساست است، شخص خسیس محال است دوست خوبی برای کسی باشد.
شرط پنجم، داشتن عقل و یک قلب پاک و بی آلایش است. کسی که همیشه در حقانیت خود، سماجت می کند و همیشه منکر زیبایی هاست و به ندرت از زیبایی ها تعریف و تمجید می کند، هرگز نمی تواند دوست واقعی باشد، زیرا اینان اول باید به خشم خود فارق آیند. خشم و نفرت، روزی دوستی را اعدام می کند.
شرط ششم، عدم عقده و احساس حقارت است. کسی که احساس حقارت می کند، پیوسته دوست و همراه خود را نیز تحقیر خواهد کرد.
شرط هفتم، داشتن اعتماد قلبی است. کسی که به سختی بتواند اعتماد کند، همیشه با چشمانی نگران و سوال های بیجا و بی ربط، اعمال شما را زیر سوال خواهد برد و کسی که بیماری مزمن عدم اعتماد دارد، یعنی بیماری سوء ظن دارد، شما و خود و اطرافیان را خسته و خسته می کند.
لطفا مقاله تو مهم هستی مطالعه نمایید